دوبيتي هاي فولكوريك عروسي تركهاي خراسان(1)
مقدمه : فرهنگ شفاهي عامه تركهاي خراسان بخشي ازهويت ملت بزرگ تركان ايران است؛ دانشي كه ريشه درافكار، انديشه ها باورها ، آرزوهاي ، آداب ، رسوم ، آيينهاي ملي و مذهبي توده هاي اين مردمان دارد و امروز "فولكلور"ش مي نامند . اهميت اين فرهنگ شفاهي دراين است كه ازديرينگي بسياري برخورداراست و ميراثي گرانبها از پيشينيان ما مي باشد.
دراين پست به بررسي دو بيتي هاي فولكوريك مراسم عروسي تركهاي خراسان كه براساس تجربيات و شنيده هاي خود از پدر و مادر و ساير بزرگان و تحقيق ميداني كاملا شخصي و غير رسمي خود در نقادط مختلف خراسان بزرگ جمع آوري نموده ايم، مي پردازيم. لازم به ياد آوري است كه تركهاي خراسان ، اصطلاحاً دو بيتي ها را "باياتي" و ترانه هاي تركي را "توركچه يئر" ميگويند. چند نمونه ازآنهارا كه پسرها درعروسي ها مي خوانند، به زبان محاوره تركي خراساني با گويش غربي (لهجه بجنوردي) نگارش و آورده ايم تا جنبه فولكوريك آنها حفظ شود. اميد است مورد پسند قرار گيرد :
«بيرچولوم تنباكئ چئن، گئدئم قاله گزماغنه
بيرگلئن ايزماغئ چئن، قالدئم قيامت گيننه
ايزي ينگ بيله ايزكئ، بلگئه ديوينده قالمسئن
سئووئنينگ بئله سئووئن، ارمان ايره ي ده قالمسئن».
«براي يك مشت تنباكو رفتم فلعه ها را گشتم
براي چيدن يك گل تا روز قيامت ماندم
اگر مي خواهي گلي بچيني طور بچين كه برگي در بوته اش نماند
اگر مي خواهي يار انتخاب كني چنان كن كه بتمام آرزوهايت برسيد. ».
داغ لارين باشينئ آلدئم اوتوردئم/داش لاري سينم ده چالدئم اوتوردئم
بيرايل وعده بيردئم مينگ ايل اوتوردئم/داغ لارين داشنئ سانئم اوتوردئم
(سركوهها را گرفتم و نشستم/سنگها را بر سينه ساييدم و نشستم
به يار وعده يك ساله دادم ولي هزار سال نشستم/سنگهاي كوه را شمردم و نشستم )
قوينينگ قوزوسئ فورد چئن اولدي/ناكسين سيزئ جان چئن درد اولدي
داغ لارينگ باشنينگ ازگيل آغاجي/بلك لري توكولدي قالدي اغاجي
(بره گوسفندم نصيب گرگ شد/حرف هر ناكسي بجانم درد شد
درختان ميوه ازگيل در سر كوه/برك هايش ريخت و چوب شد )
گئز كئ ده ياري گئردئم/ الينده تاري گئردئم
گئزكئ نين ائني آز دئ/ آي ياريمي ياري گئردئم.
(در آيينه يار را ديدم/دردستش تار را ديدم
عرض آيننه كم بود/يار را مانند نيمه ماه ديدم)
«بو داغينگ اوزينده/جئران گزر ديزئنده
من تانيرام ياريمي /اكي خال بارايزئنده».
« پشت اين كوهها / آهو سير ميكند
من نگار خود را ميشناسم / يك جفت خال زيبا در سيما دارد».
«بو دره اوزون دره / گئتديكجه اوزون دره
من بورده بير باغ ساليم / يارئم گلسئن اوزوم دره ».
«اين درهي طولاني است / تا جايي كه چشم كار ميكند، طولاني
من دراينجا باغي احداث كنم / تا نگارم براي چيدن انگور بيايد».
«بو داغده جئران گزر / ال آياغينئ داش ازر
قربان اولئم او ياره / او مندن آيري گزر».
« دراين كوهسار آهو سير ميكند /دست و پايش را سنگ زخمي ميكند
فداي آن نگاري شوم / كه جدا از من سير ميكند».
«سو گلر، جئوه نه بار / دولانر، چرخه نه بار
يارئم مندن كسئب دي /سيز دئين خلقه، نه بار».
« آب ميآيد و به جوي ربطي ندارد/ ميچرخد به چرخ ربطي ندارد
نگارم از من قهر كردهاست / شما بگوييد به خلايق چه ربطي دارد».
« بو دره لر باشده ن گلر / تؤك لري ، داشدن گلر
هركس يارينئ ايستهسئن / ايرته تورار اوباشدن گلر».
«اين دره ازبالا بالاها ميآيد / ازسركوههايش سنگها سرايز ميشود
هركس نگار خود را دوست داشته باشد / سحر بلندشده صبح زود ميآيد».
http://salariyan.blogfa.com/post-566.aspx
بؤلوم : خوراسان توركلري
یازار : بيرتورك